جدول جو
جدول جو

معنی عدل ورز - جستجوی لغت در جدول جو

عدل ورز
(وَ)
دادگر. عادل:
بر هر دو روی سکۀ ایام، نام تو
خاقان عدل ورز و هنرپرورآمده.
خاقانی.
عدل ورزا خسروا پیوند عمرت باد عدل
کز جهان عدل است و بس کو را معمّر ساختند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ وَ)
دادگری
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دل باز. باروح: اتاق یا خانه دلواز، باروح و دلگشا. رجوع به دل باز شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
عدالت کردن. دادگری کردن:
همه عدل ورز و همه مکرمت کن
همه مال بخش و همه محمدت خر.
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 168)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دل ورس
تصویر دل ورس
حوصله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شل ورز
تصویر شل ورز
Floppy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دست و دل باز، بخشنده، دلگشا
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان میاندورود ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
معشوق یار
فرهنگ گویش مازندرانی